روایتگری حجة الاسلام حاج‌علی‌اکبری از عملیات کربلای5

روایتگری حجة الاسلام حاج‌علی‌اکبری از عملیات کربلای5

-معمولاً من شب‌های حضرت علی اکبر (علیه السلام) بی‌اختیار به یاد یک خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس می‌افتم که برای خود من یاد آن صحنه بسیار تکان‌دهنده است...

-ببینید وقتی جوان را مدرسه‌ی حسینی تربیت می‌کند و استادش حضرت علی اکبر می‌شود و این مدرسه بازگشایی می‌شود و جوانهای ما در محیط این شخصیت توحیدی، حق‌مدار، خدایی، ربّانی تربیت می‌شوند ببینید به کجاها می‌رسند:

-در عملیات کربلای ۵ جوانی به من گفت، آقا با شما یک لحظه کار دارم؛ یک جوان رشید، خوش‌چهره، بلندقامت که یک نوار سبز رنگی (سربند) هم همیشه به پیشانی‌اش می‌بست.

-من طلبه‌ی گردانشان بودم. رفتیم یک جای خلوت‌تری. گفت آقا مدت‌هاست در جبهه از این منطقه به آن منطقه می‌روم. دیشب در مسیر می‌آمدیم، مسیر سختی بود، شاید چند کیلومتر بدو و بخیز و بیفت و زیر آتش سنگین بودیم.

-گفت دیشب یک لحظه یک خواب سبکی بین این اتفاقات داشتم. دیدم که در این عملیات من به هدفم می‌رسم. به من بشارت دادند. حتی آن کسانی را که جسم من را تجهیز می‌کنند و وسایل من را جمع می‌کنند به من نشان دادند.

-امروز صبح رفتم معراج، در معراج دیدم دو تا پیرمردند؛ همان‌هایی که دیشب در عالم رویا دیدمشان که جنازه‌ی من را تحویل گرفتند.

آقا خیالم راحت شده که من را پذیرفته‌اند. اما یک مشکل دارم.

-مشکل من این است که دیشب که می‌خواستیم حرکت کنیم به سمت خط، تا می‌خواستیم حرکت کنیم یک نامه‌ای آمد به دست من رسید. نامه از همسرم بود. نوشته بود فلانی، فرزندت متولد شد.

-نگهش می‌دارم تا مختصری بیایی و اسمش را انتخاب کنی؛ همین ببینش و برو. - این همسرهای شهدا چه کسانی بودند و چه کسانی هستند – نوشته بوده که فقط همین مقدار بیا فرزندت را ببین و اسمش را انتخاب کن و برو!

-آن جوان به من گفت که آقا من تا این نامه را دیدم دلم لرزید.

گفتم کاش می‌شد به خواسته‌ی خانمم عمل می‌کردم می‌رفتم این بچه را می‌دیدم، پدرم دیگر. اما دیگر بروم نمی‌شود من وسط عملیاتم، امشب هم که نوبت ماست. حالا من این بشارت را گرفتم که تو به شهادت می‌رسی در این عملیات.

-می‌گوید الان نگرانی‌ام این است که من در این جریان به شهادت برسم به آن جایگاه اصلی من را نبرند. بگویند تو دوست داشتی بروی فرزندت را ببینی...

-این است مدرسه‌ی حسینی در توحید! کدام عارف سالکی می‌تواند این جوری تربیت کند؟ کدام یکی از این کسانی که در این مسیر سال‌های سال شاگرد تربیت می‌کردند می‌توانستند یک چنین قله‌ای را فتح کنند؟ این اعجاز مدرسه‌ی حسینی است. الله اکبر. العظمة لله...

-من آنجا ذوب شدم از خجالت. فقط به او گفتم داداش نگران نباش. این حس یک حس پدرانه است و هیچ تأثیری ندارد، دلت هم لرزیده، نگران نباش. همین جوری به او این دو تا جمله را گفتم.

-این مطلب تربیت توحیدی است و البته اصل و فرع و همه‌ی مسائل همین است


1402/05/04 
سخنرانی در حسینیه امام خمینی(ره)

در شب هشتم محرم الحرام ۱۴۴۵، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان با حضور رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی برگزار شد. در این مراسم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌علی‌اکبری درباره ابعاد شخصیتی حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام به‌عنوان الگوی تربیتی تراز اسلامی برای جوانان به ایراد سخن پرداخت.و این خاطره نیز در اواسط این سخنرانی بیان شد.

ادمین کربلای5 ۷۹ ۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی